تو این ده سال شاید ۵۰ بار تلاش کردم که تو فضای آنلاين اعم از طراحی سایت و سئو و اینستاگرام و یوتیوب یه خدمتی ارائه بدم و یه تاثیر خیری روی جامعه ام داشته باشم (چون باور قلبیم اینه که من وقتی میتونم خیر کنم و بهرهمند باشم که بتونم به دیگران خیر برسونم)
اما تقریبا هیچوقت نتونستم موفق باشم، حتی زمانی که موفق بودم، دیگه به اون فعالیتم ادامه ندادم چون با روحیاتم سازگار نبود
الانم در حال حاضر هیچ فعالیت آنلاینی ندارم جز این سایت و یه صفحه شخصی اینستاگرام که تازه ساختمش اخه پیج قبلیمو با ۱۲k فالور تو دوران جنگ دیلیت اکانت کردم 🙂
تو این ۱۰ سال چون راهمو اشتباه رفته بودم به خیلی حوزه ها سرک میکشیدم و چون موفقیتی که میخواستم حاصل نمیشد سریع راهمو عوض میکردم و دوباره کسب یه مهارت جدید و روز از نو و روزی از نو.
به قول استاد الهی قمشه ای که میگفت: یه روز ملانصرالدین میاد تو پستوی خونه همسایش و دنبال یه چیزی میگشته همسایشون میگه ملا دنبال چی میگردی ملانصرالدین میگه دنبال کلیدم همسایشون تعجب میکنه میگه ملا مگه کلیدتو تو پستوی خونه من گم کردی ملا میگه نه تو ابارمون گم کردم یارو میگه پس چرا اینجا داری دنبالش میگردی ملا میگه اخه تو انبارمون چراغ نداریم اما اینجا روشنه، دیدم اینجا راحت تره که دنبال کلیدم بگردم
منم تو این ۱۰ سال همه جارو میگشتم الا تو وجود و ذهن خودم
البته از حق نگذریم نتیجه اش هم بد نشد از همون مهارت های دیجیتال مارکتینگ و طراحی سایت شروع شد و اخریش هم طراحی و ساخت ایجنت های اتوماتیک با هوش مصنوعی بود البته قطعا هر کی تو این فضای خود اموزی تو وب باشه راه نداره که به ترید و تحلیل ارزهای دیجیتالو تدوینو برنامه نویسی پایتون یه توکی نزده باشه
البته نمیخوام اینجا درباره برنامه نویسی به زبان پایتون یا تحلیل کریپتو کارنسی ها بپردازم چون از من بهترا خیلی هستن
درواقع اصلا من خیلی چیز خاصی تو چنته ام نیست و پیش مثلا امثال جادی تو برنامه نویسی عددی نیستم علاوه بر اینکه هوش مصنوعی هم هست و به این نوع سوالا حداقل ازمن خیلی بهتر جواب میده من اصلا کارم این نیست
من اینجام که فلسفه ای که از زندگیم فهمیدمو بتونم با هم قطارای خودم شیر کنم چون فکر میکنم که ما با هم تو یه کشتی ایم ببخشید تو یه قطاریم و سخت امیدوارم که، چیزایی که پیدا کردم از مطالب و موضوعات مختلفو بتونم بهشون تا جایی که در توانم هست انسجام ببخشم تا شاید حتی شده نیم نمره به بقیه هم قطارام اضافه کنه و بتونم یه چرخ دنده خیلی ریز باشم برای بهبود جامعه (قطاری) که توش زندگی میکنم
شاید بشه گفت که بزرگترین کشفی که داشتم و تونستم اونو تو فلسفه زندگیم بگنجونم و بقیه چیزایی که یاد گرفتم روی این مطلب سوار شدن مثلث آتش بود از اینجا بود که تمام اندوخته های ذهنیم تونستن به هم مرتبط بشن و یه شبکه تا حد خیلی زیادی منسجمو تشکیل بدن.
پایان